همانطور که در مقالهی قبل بررسی کردیم، فرهنگ کسبوکار و بهطور خاص، فرهنگ استارتاپ، شامل فلسفه و ارزشهایی است که آن شرکت به آنها اعتقاد دارد و کار خود را بر مبنای آنها جلو میبرد و کارمندان با کار در فضای آن شرکت، آن فرهنگ را حس میکنند. نوع فرهنگ استارتاپی میتواند مفرح، دوستانه (یا حتی غیردوستانه)، رقابتی، و یا خیلی حرفهای باشد. اما به طور عمده، فرهنگ یک شرکت یا استارتاپ را میتوان از حس و حال افرادی که در آن کار میکنند، فهمید. یک راه خوب برای این که شروع به ساختن فرهنگ استارتاپی شرکت خود کنید این است که بررسی کنید استارتاپهای دیگر چه مسیری را درست و چه مسیری را اشتباه رفتهاند. در این مقاله، 9 مثال فرهنگ استارتاپی از شرکتهای مختلف و آنچه شما میتوانید از آنها بیاموزید، آورده شده است.
علیرغم این که دنیای استارتاپ تا چه حد به فرهنگ شرکت اهمیت میدهد، اما تعریف واحدی برای فرهنگ کسبوکار وجود ندارد که همه ما بتوانیم به آن رجوع کنیم. در واقع دو بخش برای تعریف فرهنگ استارتاپی میتوان ارائه کرد: فلسفی و عملی.
در بخش فلسفی، فرهنگ شرکت فضای نامحسوس شرکت شما است. برخی از افراد آن را «شخصیت شرکت» یا «چسبی که همهی کارکنان را به هم نزدیک میکند» یا حتی «روح شرکت» مینامند. این بخش از تعریف به افراد احساساتی مانند متعلق بودن، داشتن هدف مشترک و حتی شیوههای مشابه لباس پوشیدن را داده و علاوه بر آن، انگیزهای برای کمک به رسیدن به این احساسات را نیز در افراد تقویت میکند.
واقعیت این است كه فرهنگ استارتاپ به خودی خود، چیزی نیست كه شما را به هر روشی كه برای خود و تیم خود تعریف کردهاید، به موفقیت برساند. ایجاد یک کسبوکار موفق نیاز به چیزهایی مختلف زیادی دارد. اما فرهنگ استارتاپ، نبضی است که روی هر یک از این چیزها تأثیر میگذارد.
در بخش عملی، فرهنگ شرکت پیرامون اهداف مشترک، ارزشها، انتظارات، ماموریت هر فرد و محیط کار فیزیکی شکل میگیرد. همه چیز، از گزینههای استخدام گرفته تا نوع لباس و نوع نرمافزاری که برای استفاده در محیط کار انتخاب میکنید، میتواند به ساخت بخش عملی فرهنگ استارتاپ شما کمک کند.
اما فکر نکنید که فرهنگ استارتاپ شما تنها به معنای داشتن میزهای کار خاص و یا لباس فرم مخصوص است. اگرچه این موارد ممکن است تنها بخش کوچکی از فرهنگ یک شرکت باشد، اما به هیچ وجه تمام آنچه لازم است را شامل نمیشود.
در این بخش، چهار نمونه از استارتاپهای بینالمللی که بهترین فرهنگ استارتاپی را درون خود برقرار کردند به همراه نکاتی پیرامون فرهنگ آنها ذکر میشوند:
Google به دلیل داشتن فرهنگ عالی شرکت خود، همیشه در رتبهی اول هر فهرستی قرار میگیرد. در حالی که این شرکت به خاطر فرهنگ کلیشهای خاص خود (مانند غذای رایگان، میزهای فوتبال دستی، محل استراحت و خوابیدن و دفتری پر از سگهای گران قیمت) مورد انتقاد قرار میگیرد، اما کارمندان آن تاکید میکنند که فرهنگ شرکت گوگل را به دلایل عمیقتری دوست دارند.
کارمندان اشتیاق زیادی در انجام مأموریت گوگل یعنی «سازماندهی اطلاعات جهان و دسترسی جهانی و مفید گوگل» دارند؛ زیرا کار خود را در جهان، اثرگذار و مهم میدانند. آنها همچنین برخی از بلندپروازترین و خودخواهترین افراد در جهان هستند که علاقهمند و مشغول به کار نگه داشتن آنها در دراز مدت، کار سختی است، اما گوگل موفق به انجام این کار میشود و قطعا غذاهای رایگان و سایر امتیازاتی که گوگل به کارکنان خود میدهد نیز تاثیر بسزایی در این امر و راضی نگه داشتن افراد میگذارد.
Hubspot تقریباً همیشه به دلیل فرهنگ عالی شرکت خود معروف بوده است. آنها حتی قوانینی در مورد چگونگی پیروی از اهداف خود ایجاد کردهاند و با نکاتی مانند «چه بخواهید چه نخواهید، یک فرهنگ خواهید داشت. پس چرا آن را به یکی از چیزهایی که دوست دارید، تبدیل نمیکنید؟» و «HubSpot سیاست آزادانهای دارد. به این معنا که همهی کارکنان به هر کسی که بخواهند در شرکت دسترسی دارند.».
نکته جالب دیگر در مورد فرهنگ شرکت هاب اسپات، گسترش آن در یک منطقهی جغرافیایی گسترده است. این شرکت که 1960 کارمند در ادارات سراسر جهان دارد، نه تنها معتقد است که کارمندان خوشحال کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند، بلکه برای تولید بهترین کارهای ممکن، دیگر نیازی به تعیین ساعت کاری معین یا ارائهی گزارش کار به یک دفتر عادی، نیست.
این نوع فرهنگ استارتاپی، انقلابی به نظر میرسد و همچنین برای همهی استارتاپها مناسب نیست. این موضوع میتواند درس خوبی برای انتخاب فرهنگ متناسب با شرکت خودتان، به شما بدهد. زیرا همانطور که محصول شما برای همه مناسب نیست، فرهنگ شرکت شما نیز نباید برای همه مناسب باشد!
Tony Hsieh، بنیانگذار شرکت Zappos، تقریباً از قبل از هر شرکت دیگری در حال ارائهی تعریفی از نحوه کار شرکتها و فرهنگ شرکت بوده است. زاپوس همچنین یکی از اولین شرکتهایی بوده است که از ایدهی دفتر کار باز (open office- دفتر کار یکپارچه و بدون اتاق یا دیوارهای جداکننده) استقبال کرد.
اما یک قسمت جالب از فرهنگ شرکت Zappos این واقعیت است که این فرهنگ به طور مداوم در حال پیشرفت است. سه سال پیش، وقتی Tony Hsieh متوجه شد که رشد شرکتش با فرهنگ شرکتی که به آن افتخار میکند، تداخل دارد، آن را کاملاً اصلاح کرد.
اگر هنوز متقاعد نشده اید که فرهنگ عالی شرکت به همان اندازه که برای کارمندان شما مناسب است برای شرکت شما نیز مفید است، برای اطمینان بیشتر به شرکت Warby Parker توجه کنید. هر استارتاپی که تا به حال امتیاز لازم برای قرار گرفتن در فهرست بهترینها را داشته باشد، میتواند به شما بگوید که حفظ رضایت کارمندان و فرهنگ شرکت چقدر دشوار است، اما واربی پارکر نه تنها این کار را انجام داد بلکه آن را سریع انجام داد، زیرا کارمندان واربی پارکر در مدت هشت سال به بیش از 1400 نفر رسیدند.
برخی از ارکان فرهنگ شرکت Warby Parker شامل تمرکز بر وحدت تیم و تمرکز بر راهنمایی و آموزش peer-to-peer است. آنها همچنین تمام کارمندان را حول یک مأموریت مشترک جمع کردهاند؛ یعنی تهیه یک جفت عینک برای هر شخصی که به آن نیاز دارد. در نظر داشتن یک مأموریت مشترک، خواه استارتاپ شما به طور خاص مأموریت محور باشد یا نه، برای پرورش فرهنگ استارتاپی عالی ضروری است.
در این بخش، سه نمونه از استارتاپهای بینالمللی که دارای بدترین فرهنگ استارتاپی بودند ذکر میشود و شما میتوانید از نکات منفی موجود در فرهنگ این شرکتها آگاهی پیدا کرده و آنها را درون استارتاپ خود بهکار نبرید:
در حالی که شرکتهای فناوری در دو دهه گذشته در زمینه نوآوری در فرهنگ شرکت پیشگام بودهاند، تمام کارمندان این شرکتها روابط ناسالمی را میان خود شکل دادند. وقتی سوزان فاولر، کارمند سابق Uber، یک پست عمومی در مورد آزار و اذیت جنسی و تبعیض که در طول مدت حضور خود در آنجا تجربه کرد، نوشت، مردم جهان فهمیدند که اوضاع در شرکت بزرگ تاکسی آنلاین اوبر، کاملا درست نیست.
اما برخی از مردم میگویند فرهنگ بیرحمانه همان چیزی است که Uber را به جایی که امروز رسیده، رسانده است؛ شرکتی با ارزش میلیاردها دلار که درک کاملی از بازار تاکسی آنلاین دارد و گرچه موفقیت Uber غیرقابل انکار است، اما چنین رشد سمیای میتواند به چشم انداز مالی یک شرکت در طولانیمدت آسیب برساند. چرا که عدم توانایی در بازسازی برند و شهرت هر کسبوکاری باعث آسیب به آن خواهد شد.
گرچه معمولاً در استارتاپهای فناوری تقریباً تمام کارکنان، بنیانگذاران خود را تکریم میکنند (به تکریم مارک زاکبرگ در فیس بوک فکر کنید)، اما این کار همیشه حرکت درخوری نیست. مانند بنیانگذار Uber، تراویس کالانیک، که تقریباً از همه نظر، یک شخصیت خودبزرگبین، بیثبات و تهاجمی است. او Uber را در تصویر خود ساخت و تصویر او خوب نیست!
فرهنگ شرکت آمازون، مورد جالبی است. از یک طرف، کارمندان برای توصیف تجربیات خود در آنجا از عباراتی مانند «طاقتفرسا»، «بیرحمانه» و «سوختن و ساختن» استفاده میکنند و از طرف دیگر، آمازون یکی از موفقترین شرکتها در جهان است که بنیانگذار آن، جف بزوس را به ثروتمندترین فرد جهان تبدیل کرده و بعضی از کارمندان در واقع آن محیط بیرحمانه و خشن را دوست دارند. بنابراین آیا آمازون نمونهای از یک شرکت بزرگ است یا شرکتی با فرهنگ وحشتناک؟ پاسخ کوتاه این است: هر دو! اما برای بسیاری از افراد، فرهنگ آمازون مناسب نخواهد بود.
بیشتر سخنان موجود در مورد فرهنگ کسبوکار میگویند که همه شرکتها باید مدیرانی خوشبرخورد داشته باشند و با کارمندان خود مانند خانواده رفتار کنند. همچنین تصور رایج این است که محل کار باید محل پرورش، تشویق و فراگیری باشد. اما این تصور اشتباه است. زیرا افراد مختلف به محیطهای مختلفی علاقهمند میشوند و از این منظر، فرهنگ شرکت آمازون یک موفقیت چشمگیر است.
شرکت Forever 21 که یک شرکت خردهفروشی زنجیرهای آمریکایی است، مکان بسیار سختی برای کار کردن است. این شرکت چندین بار توسط کارمندان خود مورد شکایت قرار گرفته است و مدیرعامل آنها دارای 30 درصد امتیاز رضایت از جانب کارکنان است. آنها همچنین مزایای کافی را برای کارمندان خود فراهم نمیکنند و گزارش میشود که کارمندان مجبور هستند که مدتها پس از پایان شیفت کاری در فروشگاهها بمانند.
بزرگترین درسهایی که میتوانید از نمونههای ذکر شده برای فرهنگ استارتاپی فرا بگیرید، در موارد زیر خلاصه میشوند: