مدیریت چابک برای استارتاپ، نقشی محوری در تحقق اهداف کسبوکارهای نوپا دارد. روشی که برای تمرکز بر بهبود مستمر در توسعه محصول از چرخههای کوتاهی به نام " اسپرینت" استفاده میکند. در این روش با تکمیل هر بخش از فرایند تولید محصول، بلافاصله آن را عرضه نموده و در اختیار کاربر نهایی قرار میدهند و با تکیه بر بازخوردهای دریافتی و مرحلهبهمرحله، فرایند تولید محصول تا تکمیل صددرصدی آن را به اتمام میرسانند.
اتخاذ این روش جدید در مدیریت پروژه که از توسعه نرمافزاری چابک نشئت گرفته، مسیر رشد و پیشرفت را برای کسبوکارهای نوپا هموار میکند. به همین دلیل در این مطلب از تینت میخواهیم به 6 مورد از مزایای مدیریت چابک برای استارتاپ نگاهی داشته باشیم.
عرضه مدل اولیه یک محصول جدید، تازه شروع راه است که به لطف مدیریت چابک برای استارتاپ میتوانید آن را به یک محصول عالی و عاری از نقص، تبدیل کنید.
مدیریت چابک یک روش تجربی و کارآمد را برای شناسایی چگونگی ایجاد ارزش افزوده برای محصول و بهبود مستمر آن ارائه میدهد. این امر موارد زیر را شامل میشود:
مهمتر از همه این است که با مدیریت چابک، شما میتوانید هر اقدامی برای بهبود محصول را طی دورههای زمانی کوتاه انجام دهید که این امر، آزمایش سریع ایدههای جدید و شناسایی بهترین روندها را برای عرضه محصول، آسان میکند.
ارتباط خوب، بخشی جداییناپذیر از مدیریت چابک برای استارتاپ است. درواقع عامل ارتباطات، از اساسیترین مؤلفههای این مفهوم بوده و به همین دلیل، مورد تأکید و استقبال ویژهای قرار میگیرد.
مدیریت چابک در وهله اول، ارتباطات داخلی و درون تیمی را تشویق میکند. این کار از طریق برگزاری منظم جلسات مختلف انجام میشود که هر کدام با اهداف بسیار خاصی تشکیل شده و نیاز به برگزاری جلسات اضافی را کاهش میدهند. در طول این جلسات، اعضای تیم بهطور فعالانه در مورد کارها و چگونگی عملکردشان در قالب یک واحد وظیفهای، حرف میزنند و درباره مسیری که محصول و شرکت در آن قرار دارند، بینش و اطلاعات بیشتری کسب میکنند.
مدیریت چابک برای استارتاپ، از توجه به ارتباطات خارجی نیز غافل نمیماند؛ بدین معنا که برای ارتباط با مشتریان و دریافت بازخورد از آنها اهمیت خاصی قائل است تا مطمئن شود که محصول، برای کسانی که قرار است از آن استفاده کنند، به معنای حقیقی کلمه "ارزشآفرین" است. در این بین، اگر سرمایهگذاران و ذینفعان خارجی دیگری هم وجود داشته باشند، تشویق میشوند که پیشنهادها و ایدههایشان را درباره محصول، بهطور مرتب با مدیر پروژه در میان بگذارند.
مدیریت چابک، تغییرات را پذیرفته و به جای مقابله، از آنها با آغوش باز استقبال میکند. همه استارتاپ ها باید ضرورت اتخاذ چنین رویکردی نسبت به تغییرات را درک کنند و بدانند که اکوسیستم تجاری، دائماً در حال تغییر و تحول است.
به لطف تکرارهای کوچکی و سریعی که پیادهسازی فلسفه بهبود مستمر را در مدیریت چابک برای استارتاپ امکانپذیر میکنند، میتوانید در مواجهه با موقعیتهای خاص، واکنشی فوری نشان دهید. مثلاً اگر فضای بازار تغییر کند یا به هر دلیلی متوجه شوید که محصولتان بهخوبی محصول رقبا نیست، تغییرات لازم را در محصول اِعمال نموده و اینگونه از شکست آن در بازار ممانعت به عمل آورید.
به پشتوانه شفافیت حاصل از بررسی مداومی که بخش دیگری از فلسفه مدیریت چابک است، میتوانید مشکلات را شناسایی میکنید. این مشکلات میتوانند به نحوه مدیریت پروژه، مسائل کارکنان و اساساً هر آنچه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم روی پروژه اثر میگذارد، مربوط باشند.
خروجی این سازوکار، افزایش قابلیت انعطافپذیری و سازگاری شماست تا همواره بتوانید راههای جدیدی برای بهبود استارتاپتان پیدا کنید.
در Agile Management، تیمها به شکل سنتی مدیریت نمیشود. آنها تیمهایی "خود سازمانیافته" هستند که در قالب یک واحد، در راستای ایجاد ارزش افزوده برای محصول و سازمان فعالیت میکنند. آنها درباره بهترین روش انجام کارها تصمیم میگیرند و مسئولیت کامل نتایجی را که به دست آوردهاند، میپذیرند. علاوه بر این، تیمها تشویق میشوند تا بهطور فعالانه در جستجوی راههایی برای بهبود باشند.
مدیریت چابک برای استارتاپ اگر بهدرستی انجام شود، تیمها را به تسهیم اهداف مشترک و حرکت مستمر در راستای تحقق این اهداف ترغیب میکند. به این شکل، انسجام کلی بین تیمها نیز به شکلی چشمگیر افزایش مییابد.
یک نکته مهم در ارتباط با بحث تیم سازی در رویکرد مدیریت چابک برای استارتاپ این است که حتماً قبل از استخدام کارکنان، بهخوبی توجیهشان کنید که چه انتظاراتی از آنها دارید؟ بهاینترتیب، کارکنانی به مجموعه اضافه میشوند که با فرهنگ کسبوکار، همسو هستند.
یکی از اهداف اصلی مدیریت چابک برای استارتاپ، ایجاد روشی پایدار برای بهبود از طریق تکرارهای کوچک است.
شما باید یک نقشه راه کلی و منسجم برای بلندمدت داشته باشید که استارتاپتان را در مسیر پیشرفت هدایت کند. در سطح کوتاهمدت هم باید اهداف معقولی را برای تیمها تعیین کنید. اهدافی که تحقق آنها مستلزم 20 ساعت کار روزانه نباشد! ممکن است گاهی با شرایطی مواجه شوید که تیم مجبور باشد زمان بیشتری را صرف کار کند اما این نباید به یک عادت و روند تبدیل شود.
شما باید از درستی برآوردهایتان درباره مدتزمان لازم برای انجام کارهای مختلف نیز اطمینان حاصل کنید. مثلاً اگر ابتدا فکر میکردید که ایجاد یک قابلیت خاص در محصول، سه هفته طول میکشد اما در واقعیت نمیتوان زودتر از 6 هفته آن را به پایان رساند، باید سه هفته بیشتر به کارکنان زمان داده و آنها را به دلیل برآورد نادرست خودتان، تحتفشار قرار ندهید.
فراموش نکنید که تحلیل و فرسودگی شغلی، تهدیدی بسیار خطرناک است که پرهیز از آن باید همواره یکی از اولویتهایتان در مدیریت چابک برای استارتاپ باشد.
استارتاپها، بالأخص در روزهای ابتدایی، معمولاً بودجه محدودی برای آغاز کار دارند. در چنین شرایطی، سرمایهگذاری روی طرحهای بزرگ و زمانبر میتواند باعث اتلاف منابع محدودتان شود و حتی خطر ورشکستگی و تعطیلی کسبوکارتان را در پی داشته باشد.
درواقع فلسفه مدیریت چابک برای استارتاپ و هدف نهایی همه مواردی که تا اینجا در موردشان صحبت کردیم، به حداقل رساندن اتلاف بود. بهعنوانمثال:
مدیریت پروژه چابک، رویکردی بسیار مؤثر برای هدایت استارتاپهاست و حتی اگر ادعا کنیم که این دو برای یکدیگر ساخته شدهاند، سخنی بهگزاف نراندهایم! البته نکته جالب اینجاست که اکثر کسبوکارهای نوپا، بدون اینکه بدانند، با فلسفه مدیریت چابک برای استارتاپ فعالیت میکنند. اما با این وجود، داشتن درکی منسجم از چیستی و مزایای مدیریت چابک میتواند روند رشد استارتاپها را تسریع کند.