فرهنگ سازمانی را همان خصیصه‌ای می‌توان دانست که یک مجموعه را به آنچه هم‌اکنون هست، تبدیل می‌کند. قانونی نانوشته که نه در اسناد و اوراق رسمی، بلکه در رفتار و رویکرد یکایک اعضای سازمان منعکس می‌شود و نقشی اساسی در موفقیت و شکست سازمان‌ها دارد.

فرهنگ سازمانی در عصر حاضر و به ویژه با تبدیل شدن دورکاری به یک روند برجسته، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار می‌گیرد. مفهومی که می‌توانیم آن را در قالب ترکیبی از ماهیت، منش و شخصیت یک سازمان تعریف کنیم. خصوصیاتی که در نحوه تعامل کارکنان یک مجموعه با یکدیگر، نوع همکاری آن‌ها و همین‌طور شکل رابطه مدیریت با کارکنان، خود را نشان می‌دهند.

 

فرهنگ سازمانی

 

فرهنگ سازمانی اجزای مختلفی را در خود دارد که فرضیات، ارزش‌ها و باورها ازجمله مهم‌ترین آن‌ها هستند. این مفهوم، قبل از ورود هر عضو جدید به سازمان، در آن وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر، کسی که وارد سازمان می‌شود، فرهنگ را با خود به همراه نمی‌آورد اما قطعاً می‌تواند به سهم خودش روی فرهنگ حاکم بر سازمان، اثرگذار باشد. حتی شرکتی که هنوز هیچ کارمندی ندارد، دارای نوعی فرهنگ است. در چنین شرایطی ارزش‌ها و اعتقادات، مستقیماً از مالک انفرادی آن شرکت، نشئت می‌گیرند.

با وجود اینکه کارکنان به‌خودی‌خود نمی‌توانند ارائه‌دهنده فرهنگ سازمانی باشد، اما سازمان‌ها به‌طور ذاتی تمایل به جذب و حفظ افرادی دارند که سازگاری بیشتری با فرهنگشان از خود نشان می‌دهند. بااین‌حال، تحولات اجتماعی و تکنولوژیک، سازمان‌ها را وارد مسیری کرده‌اند که ادامه آن، فرهنگ سازمانی جدیدی را می‌طلبد. البته شکل‌گیری فرهنگ و همین‌طور تحول آن، به‌صورت تدریجی اتفاق می‌افتد زیرا ایجاد تغییر در باورها و ارزش‌های انسانی، کاری دشوار است که به زمان کافی نیاز دارد.

عوامل تشکیل‌دهنده فرهنگ سازمانی

باورها، ارزش‌ها، تجارب و مفروضات اساسی، چهار مولفه اصلی هستند که فرهنگ یک سازمان را تشکیل می دهند. این مؤلفه‌ها درست همان‌طور که تعیین‌کننده نوع رفتار یک فرد هستند، نقش اصلی را در رفتاری که یک سازمان از خود بروز می‌دهد، ایفا می‌کنند. هنگام تدوین و ارائه یک فرهنگ سازمانی، باید بدانیم که این مفهوم معمولاً بر مبنای قوانین ناگفته و نانوشته شکل می‌گیرد.

فرهنگ سازمانی حداقل تا حدی از تجارب زندگی فردی تأثیر می‌پذیرد هرچند که تجربه، لزوماً یک عامل غالب نیست. ارزش‌ها و باورها، دو مؤلفه‌ای هستند که نقشی محوری در شکل‌گیری فرهنگ یک سازمان ایفا می‌کنند. پرواضح است که ارزش‌ها و باورهای افرادی که در سِمَت‌های کلیدی یک سازمان مثل مدیریت یا سرپرست اجرایی فعالیت می‌کنند در مقایسه با افراد فعال در پست‌های غیر نظارتی، تأثیر به‌مراتب بیشتری  بر فرهنگ می‌گذارد. در این بین، مدیران میانی یک سازمان به دلیل داشتن ارتباط مستقیم با کارکنان، اهمیت و همین‌طور کیفیت فرهنگ حاکم بر آن سازمان را بهتر درک می‌کنند.

فرهنگ سازمانی چه اهمیتی دارد؟

فرهنگ سازمانی روی همه جنبه‌های کسب‌وکار، از تعامل با مشتریان تا نگرش کارکنان، استخدام نیروی جدید، حقوق و مزایا و ... تأثیر می‌گذارد. وقتی کارکنان با فرهنگ حاکم بر مجموعه، همسو باشند، احساس راحتی بیشتری خواهند داشت. در چنین شرایطی آن‌ها خود را ارزشمندتر می‌دانند و حمایت بیشتری را از جانب مجموعه و سایر کارکنان احساس می‌کنند. سازمان‌هایی که به فرهنگشان اهمیت می‌دهند، در شرایط بحرانی و حین بروز تحولات ناگهانی فضای کسب‌وکار، انعطاف‌پذیری بیشتری از خود نشان داده و قوی‌تر ظاهر می‌شوند.

فرهنگ سازمانی، در زمینه جذب استعدادهای برتر نیز یک مزیت رقابتی اساسی محسوب می‌شود. با استناد به نتایج بعضی پژوهش‌ها، 77% افراد، قبل از ارائه درخواست استخدام در یک سازمان، فرهنگ آن را در نظر می‌گیرند و تقریباً نیمی از آن‌ها، نسبت به ترک شغل فعلی و پیوستن به مجموعه‌ای با حقوق کمتر و فرهنگ سازمانی بهتر ابراز تمایل می‌کنند. علاوه بر این‌ها، فرهنگ یکی از شاخص‌های اصلی تعیین میزان رضایتمندی کارکنان و از دلایل مهم باقی ماندن حدود 65% از آن‌ها در شغل فعلی‌شان است.

 

فرهنگ سازمانی چیست؟

 

سازمان‌های موفق، اولویت بسیار زیادی برای بهبود فرهنگ قائل هستند و خود را در این زمینه به فلسفه بهبود مستمر متعهد می‌دانند. البته همان‌طور که گفتیم، این کار می‌تواند دشوار باشد. مقاومت در برابر تغییر، یکی دیگر از عواملی است که علاوه بر زمان‌بر بودن، تغییر فرهنگ سازمانی را اغلب به کاری سخت تبدیل می‌کند. عدم توسعه فرهنگ مناسب باعث می‌شود که سازمان، منابعش را صرف حوزه‌هایی کند که نمی‌توانند بر تجربه، نگرش و عملکرد کارکنان، اثرات کافی و مطلوب بگذارند.

ویژگی‌های یک فرهنگ سازمانی عالی

هر سازمان، فرهنگ خاص خودش را دارد و درواقع به‌واسطه فرهنگش، از سازمان‌های دیگر متمایز می‌شود. بااین‌حال، همه فرهنگ‌های متعالی، ویژگی‌ها و وجوه مشترکی دارند که باید برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی مثبت، آن‌ها را مدنظر قرار دهیم. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  • هم‌راستایی: وقتی اهداف سازمان با اهداف و انگیزه‌های کارکنان، سازگار و هم‌جهت باشد، هم‌راستایی حاصل می‌شود. سازمانی که اهدافش مغایر با اهداف فردی کارکنانش باشد، هرگز نمی‌تواند بستری برای حاکمیت یک فرهنگ متعالی باشد.
  • تقدیر: یک فرهنگ سازمانی مناسب با قدرشناسی، پیوندی ناگسستنی دارد. در چنین سازمان‌هایی، کارکنان بابت تلاش‌هایشان برای مجموعه، پیوسته مورد تقدیر قرار می‌گیرند. این تقدیر می‌تواند به شکل‌های مختلفی مثل تشکر زبانی در جمع، یادداشت تشکر، پاداش مالی یا ارائه مرخصی تشویقی انجام شود.
  • اعتماد: اعتماد را می‌توان یکی از ارکان شکل‌گیری فرهنگ سالم و سازنده دانست. در سازمانی که اعتماد حاکم باشد، افراد می‌توانند آزادانه افکار و احساساتشان را بیان کرده و حین انجام یک کار جدید، روی حمایت سایرین حساب کنند.
  • عملکرد: عملکرد کارکنان، جایگاه ویژه‌ای در یک فرهنگ سازمانی سازنده دارد. واضح است که شرکت‌های موفق، فرهنگ را برای دستیابی به اهداف تجاری ایجاد می‌کنند. در این شرکت‌ها، کارکنان بااستعداد، یکدیگر را برای ارائه بهترین عملکرد، تهییج می‌کنند و هر عضو تلاش می‌کند بهترین عملکرد ممکن را از خود ارائه دهد. چنین روندی، سودآوری و بهره‌وری بیشتری را برای سازمان به ارمغان می‌آورد.
  • انعطاف‌پذیری: در محیط‌های پویا که شاهد تغییرات مداوم در آن‌ها هستیم، انعطاف‌پذیری، بی‌تردید یک ویژگی کلیدی محسوب می‌شود و ازآنجایی‌که می‌توان پویایی را وجه اشتراک همه سازمان‌های امروزی دانست، باید در راستای خلق یک فرهنگ منعطف تلاش کنیم. فرهنگ انعطاف‌پذیر، مهارت پایش تغییرات و شناسایی آن‌ها را به رهبران و مدیران سازمان می‌آموزد و به کل مجموعه کمک می‌کند تا در مواجهه با تغییرات، واکنش مناسبی از خود نشان دهد.
  • کار گروهی: موفقیت یک سازمان، بدون تشریک‌مساعی و کار گروهی امکان‌پذیر نیست. برای اینکه یک تلاش گروهی به نتیجه برسد، به سه عامل اساسی یعنی همکاری، ارتباط و احترام نیاز داریم. یک تیم یا گروه، وقتی اعضای آن از یکدیگر به‌خوبی حمایت کنند، می‌تواند به هم‌افزایی رسیده و شگفتی‌های زیادی رقم بزند.

 

فرهنگ سازمانی چطور به رشد سازمان کمک می کند؟

 

  • صداقت: صداقت نیز مثل اعتماد، بخشی حیاتی از فرهنگ سازمان است که بالأخص در اموری مثل تصمیم‌گیری، تفسیر نتایج و ارزیابی عملکرد، اهمیت زیادی دارد.
  • نوآوری: نوآوری در فرهنگ سازمانی باعث می‌شود تا یک سازمان، از فناوری، منابع و بازارهای در دسترس به بهترین شکل ممکن استفاده کند. ایجاد فرهنگ مبتنی بر نوآوری، مستلزم ترویج و گسترش تفکر خلاق در همه جنبه‌های کسب‌وکار است.
  • ایمنی روان‌شناختی: این ویژگی، نیاز کارکنان به پشتیبانی برای ریسک‌پذیری بیشتر و دریافت بازخوردهای صادقانه را تأمین می‌کند. به خاطر داشته باشید که ایمنی روان‌شناختی، ابتدا نه در سطح فردی بلکه در سطح تیمی شکل می‌گیرد و بعد از شکل‌گیری، به یکایک اعضای سازمان، انتقال می‌یابد. به همین دلیل مدیران باید خلق یک محیط ایمن را که در آن همه کارکنان احساس آرامش، راحتی و مصونیت می‌کنند، در دستور کار قرار دهند.

سخن آخر

فرهنگ سازمانی مؤثر و جریان‌ساز، خودبه‌خود ایجاد نمی‌شود بلکه اقداماتی جدی و عملی را می‌طلبد. در وهله نخست، این نوع تفکر رهبران و مدیران یک سازمان است که کیفیت فرهنگ حاکم بر آن را تعیین می‌کند. برای ایجاد و تقویت فرهنگ سازمانی مناسب، علاوه بر توجه به مواردی که در بخش قبل ذکر شد، باید:

  • ارتباط را در همه سطوح سازمانی و به شکل افقی و عمودی تقویت کنید
  • برای یادگیری و پیشرفت اهمیت قائل شوید
  • فرهنگ را به یکی از معیارهای اساسی در گزینش کارکنان جدید تبدیل کنید

فراموش نکنید که موفقیت یک مجموعه در وهله نخست به کارکنان آن بستگی دارد و آنچه به نگرش و رفتار کارکنان جهت می‌دهد، فرهنگ سازمانی است.  

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: