تقریبا هر کسی که سابقه فعالیت به عنوان یک کارمند در سازمانهای دولتی یا قدیمی را داشته باشد کاملا مفهوم این عبارت را با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کرده است. در فضای مسموم کاری مشکلات در حد مخالفت با وام یا مساعده، قطع ناهار رایگان و مواردی از این دست نیست. معضلات یک فضای مسموم کاری عمیقتر و پیچیدهتر از این صحبتها هستند. وقتی جو سازمان سمی میشود نرخ تعدیل نیرو و استعفاهای اجباری و اختیاری بالا میرود، کارکنان علاقه دارند از نهایت میزان مرخصی استحقاقی خود استفاده کنند و حتی به هر بهانهای مرخصی استعلاجی بگیرند، برند کارفرمایی سازمان تعریفی ندارد و آن مجموعه در میان نیروهای خارج از سازمان به جایی مملو از زورگویی و ارتباط بالا به پایین مدیران هر رده با زیردستان خود شهرت دارد. سینه کارکنان چنین سازمانهایی مالامال از انتقادهای منطقی است اما گوش شنوایی برای شنیدن و درک نقد سازنده وجود ندارد.
در یک فضای سمی نظرات خیرخواهانهای که برای بهبود فضای کاری مسموم ارائه میشوند به تلاش برای بر هم زدن نظم مجموعه و از میان بردن تمرکز سایر کارکنان تعبیر خواهند شد. در چنین شرایطی به مرور حتی خیرخواهان نیز دیگر نقد و بازخوردی از تصمیمهای مدیران ارائه نمیدهند و سازمان با چشمان کاملا بسته به سوی مسیری نامعلوم حرکت میکند. اگر نیاز به بهبود فضای کاری مسموم به شکل جدی از سوی مدیران و رهبران سازمانی احساس نشود، بالاترین نرخ اتلاف منابع مادی و معنوی به علاوه حذف سازمان از اکوسیستمی که در آن فعالیت میکند طی کوتاهمدت کمترین نتایجی هستند که به دست خواهند آمد.
شاید برای بسیاری از ما پیش آمده باشد که زمانی را به علت نیازهای مالی و شغلی در یک محیط مسموم کاری با رئیس یا روسای بیمبالات، خودخواه، دمدمیمزاج، ناکارآمد و کمسواد را در یک سازمان سپری کرده باشیم. در این شرایط کارمندان مانند زندانیها برای خروج از سازمان روزشماری یا شاید حتی لحظهشماری میکنند و در برابر خواستههای نامعقول مدیران کلمهای جز «چشم» از دهان آنها خارج نمیشود. منابع انسانی در ردههای مختلف وقتی از فضای سمی سازمان در عذاب باشند، بارها در ذهن خود یا گروههای غیررسمی سازمانی تصمیم میگیرند از جو مسمومی که با آن دست و پنجه نرم میکنند انتقاد کنند، اما به علت ترس از عواقب کوک کردن ساز مخالف قید انتقاد را میزنند. نیروهای سازمانی به دلایل شخصی در چنین محیطی به کار ادامه میدهند اما اولا با باز شدن نخستین پنجره خروج به سرعت برق و باد سازمان را ترک میکنند، ثانیا حین فعالیت نیز مانند یک ربات بدون احساس، خالی از خلاقیت و با کمترین میزان اثربخشی و کارایی به فعالیتشان ادامه میدهند.
بهبود فضای کاری مسموم اقدام بسیار سختی است زیرا سمی که از سوی مدیران نابلد در آن محیط پراکنده شده مانند نیکوتین در ریه، در ذهن بسیاری از کارکنان حضور دارد و بسیاری از رفتارهای مخرب از جمله خراب کردن دیگران، غیبت، پاپوش دوختن، تعارضهای شخصی و مانند اینها در سازمان ریشه دوانده است. برای بهبود فضای کاری مسموم، سازمان نیاز به یک رهبر قدرتمند دارد نه مدیرانی که با آزمون و خطا سعی میکنند فضا را به کنترل خویش دربیاورند. سازمانهای اینچنینی معمولا نرخ ترک شغل بالا، کارایی و اثربخشی پایین، خلاقیت صفر، فعالیت تیممحور ناموفق و فروپاشی فرهنگی از درون را تجربه میکنند. کار در چنین محیطهایی حتی برای جانسختترین و به قول خودمانی «پوستکلفتترین» نیروها نیز به مرور سخت و فرسایشی میشود؛ پس نباید مشکلات را به حساسیتها و شخصیت ضعیف کارکنان نسبت داد.
شاید نتوان صد در صد تقصیر در پدید آمدن یک فضای سمی را بر گردن مدیران سازمان انداخت اما بدون تردید سهم کارکنان در این ماجرا بسیار کمتر از مدیران و تصمیمگیران است. بدون شک بهبود فضای مسموم کاری نیز با اراده مدیران و رهبران سازمان ممکن میشود نه کارکنان. اما یک رهبر سازمانی چگونه میتواند روند بهبود فضای مسموم کاری را آغاز کند؟
به عنوان رهبر سازمان همه مدیران خودشیفته را کنار بگذارید. برای بهبود فضای کاری مسموم ضروری است قوانین و استانداردهای ناکارآمد، دوگانه و نابرابر را شناسایی کنید و تغییر بدهید. رفتار خود را صادقانه ارزیابی کنید و هر کجا به استبداد و رفتار دیکتاتورمآبانه رسیدید در راه بهبود و تغییر گام بردارید. آموختن و تقویت مهارت گوش دادن موثر به انتقادها را برای خود و سایر مدیران و رهبران سازمان اجباری و با بیتفاوتی نسبت به همه امور مربوط به کارکنان با جدیت مقابله کنید. شما به عنوان یک رهبر سازمانی در دوران مدرن باید بکوشید کارکنان خود را به سوی یادگیری و مهارتآموزی هدایت کنید، به آنها ارزش و اختیار کافی بدهید، فضا را برای پیشرفت شغلی همه منابع انسانی به صورت برابر مهیا کنید، تیمهای تخصصی بسازید و در مجموع جو سازندهای را در سازمان به وجود بیاورید.
برای بهبود فضای کاری مسموم باید مهارتهای ارتباطی خود و کارکنان سازمان را بهبود ببخشید و کانالهای مختلف ارتباطی میان مدیریت و منابع انسانی را برقرار کنید. در این راه پیش از دیگران باید خودتان طلایهدار تعامل مثبت با نیروهای سازمانی باشید. یک رهبر سازمانی حقیقی باید همواره بکوشد حتی تندترین مکالمهها را به سوی یک بحث مثبت و نتیجهگرا هدایت کند. بدون تقویت مهارتهای ارتباطی در سطوح مختلف سازمان بهبود فضای کاری مسموم غیر قابل دسترسی خواهد بود. زیرا شایعات به آسانی جای اطلاعات با اصالت را میگیرند و همواره حاشیه بر متن فعالیتها برتری مییابد.
فرهنگ سازمانی در بهبود فضای کاری مسموم نقشی اساسی بر عهده دارد. سازمانی که جو آن منفی و غیر قابل تحمل است نیاز به فرهنگ جدیدی دارد. به لطف یک فرهنگ سازمانی جدید میتوان چند دستگیها را از میان برد و اعضای سازمان و تیمها را تشویق به همکاریهای نزدیک کرد. وقتی فرهنگ سازمان اصلاح شود بسیاری از عادتهای مذموم مانند رقابتهای غیرسازنده بین کارکنان، انتشار شایعات مخرب، تشکیل گروههای غیررسمی در راستای حفاظت از منافع شخصی و مواردی دیگر از این دست از میان خواهند رفت.
رهبر سازمانی که قصد دارد در مسیر بهبود فضای کاری مسموم گام بردارد باید بکوشد تک به تک با نیروهای مستعفی که به درستی از جو سمی سازمان دلزده شدهاند دلجویانه مذاکره کند و با اعطای امتیازهای گوناگون مادی و معنوی آنها را در سازمان نگاه دارد. البته حساسیت این اقدام از آنجایی بالاست که رهبر سازمان حین مذاکره با نیروهای ناراضی باید حتما وعدههای دستیافتنی در آینده نزدیک را بر زبان بیاورد و پس از جلب موافقت آنها به سرعت قولهایش را اجرایی کند.
در فضاهای شغلی سمی معمولا به شخصیت کارکنان و حریم زندگی شخصی آنها احترام گذاشته نمیشود و به همین دلیل منابع انسانی از درون احساس ارزشمندی نمیکنند. بر این اساس تعریف دوباره مرزهای شغلی و حریم خصوصی انسانها ضروری است.
بهبود فضای کار مسموم به هیچعنوان ساده نیست. برای این کار باید حتما از مشاوره افراد متخصص و گفتوگو با نیروهایی که سازمان را به دلیل جو منفی آن ترک کردهاند بهره بگیرید. این اقدام شاید ساده نباشد، اما نشدنی نیز نیست و از قضا سازمان شما را از ورطه نابودی میرهاند.