تأثیر مدیریت بد بر کارکنان، صرفاً به عملکرد و روحیه فردی آنها محدود نمیشود و به سطح تیم نیز تسری مییابد. مدیر بد میتواند یکی از بزرگترین موانع سازمان در مسیر دستیابی به اهدافش باشد.
اهمیت هوش هیجانی در سازمان مخصوصاً بعد از بحران کرونا، بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفته است و حالا بسیاری از صاحبنظران، هوش هیجانی را بهعنوان یک ابزار مدیریتی مؤثر میشناسند.
تقویت مهارت یادگیری و آشنایی با راهکارهای آن، قابلیتهای مهمی هستند که علاوه بر هموار کردن مسیر آموختن، کمکمان میکنند تا بتوانیم در امر آموزش نیز اثربخشی بیشتری داشته باشیم.
سازمان، نهادی اجتماعی است که موفقیت آن در دستیابی به اهدافش، همکاری مؤثر بین کارکنان و همافزایی تلاشهای آنها را میطلبد و بهبود تعامل کارکنان، در شکلگیری این همکاری نقش مهمی دارد.
مدیران و رهبران باهوش، اهمیت ایجاد انگیزه در کارکنان و همچنین مزایا و ارتباط تنگاتنگ آن را با موفقیت سازمان بهخوبی درک میکنند و برای انگیزش نیروی انسانی، استراتژی و برنامه مشخصی دارند.
فرهنگ سازمانی را همان خصیصهای میتوان دانست که یک مجموعه را به آنچه هماکنون هست، تبدیل میکند. قانونی نانوشته که نه در اسناد و اوراق رسمی، بلکه در رفتار و رویکرد یکایک اعضای سازمان منعکس میشود و نقشی اساسی در موفقیت و شکست سازمانها دارد.
دلیل اهمیت برقراری ارتباط مؤثر در محیط کار، ماهیت جمعی کار در یک مجموعه است که موفقیت آن تا حد زیادی به مشارکت مطلوب همه اعضا بستگی دارد. با توجه به این واقعیت، رهبران تجاری باید ضمن درک اهمیت عامل ارتباط، در راستای ارتقای کیفیت آن، پیوسته تلاش کنند.
فرایند برونسپاری برای اینکه نتایج رضایتبخشی برای شرکتها در پی داشته باشد، مستلزم نظارت است. نظارتی که باید آن را از طریق برقراری ارتباط مؤثر و کیفیتسنجی دقیق عملی کنیم و از این طریق، شاهد بهبود برونسپاری باشیم.
اشتباههای برند کارفرمایی، میتوانند هر آنچه را در راستای ایجاد یک پرستیژ حرفهای برای شرکت یا کسبوکارتان رشته کردهاید، پنبه کنند. پرهیز از ارتکاب این اشتباهات، در وهله اول، مستلزم شناخت آنهاست.
دوران کرونا، بسیاری از افراد را بهواسطه دورکاری، سوی یک انزوای اجباریِ غمانگیز و بعضاً فلجکننده سوق داده و در این شرایط، درک اهمیت کار تیمی از جانب مدیران، میتواند نقش مؤثری در احیای روانی و بهبود عملکرد نیروی انسانی ایفا کند.